جدول جو
جدول جو

معنی تاریک گشته - جستجوی لغت در جدول جو

تاریک گشته(گَ تَ / تِ)
تیره و تار گشته. رجوع به تاریک گشتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ دَ / دِرَ)
تاریک شدن. تیره و تار شدن. تاریک گردیدن. رجوع به تاریک شدن و تاریک گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ شاقْ قَ)
لاغر شدن. باریک شدن. باریک گردیدن.
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ / فِ حَ)
تاریخ شدن. بزرگ و مشهور شدن:
شهریارا روزگار تو بتو تاریخ گشت
همچو تو از دولت تو بهره ور شد روزگار.
فرخی.
تاریخ گشته رفتن مهد تو در عرب
چون در عجم کرامت تو داستان شده.
خاقانی.
رجوع به تاریخ شدن و تاریخی شدن شود
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ / دِ)
تیره شده. تارشده. رجوع به تاریک شدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاریک گشتن
تصویر تاریک گشتن
تاریک شدن تاریک گشتن تیره و تار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک شده
تصویر تاریک شده
تیره شده تار شده
فرهنگ لغت هوشیار